شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید بیگ میرزا قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد بيگ ميرزا قره چاهي »
بسم الله الرحمن الرحیم والفجر و لیال عشر باز بعد از چند قرن طلوع فجر در ایران روشنی بخشید و ظلمات شب، یعنی طاغوتهای زمان آمریکا و شوروی که میخواهند جلوی این روشنایی را بگیرند. ولی خورشید وقت (امام امت) مانع این تاریکیها میشود. تمام مردم دیگر بیدار شدهاند و بخصوص جوانان ما که مانند علیاکبر(ع) ندای «انی لا اُبالی بالموت» را سر میدهند و به سوی جبهههای نبرد میروند. این جوانان و پیران ما هستند که مردم حتی خدا باید...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد بيگ ميرزا قره چاهي »
بسم الله الرحمن الرحیم والفجر و لیال عشر باز بعد از چند قرن طلوع فجر در ایران روشنی بخشید و ظلمات شب، یعنی طاغوتهای زمان آمریکا و شوروی که میخواهند جلوی این روشنایی را بگیرند. ولی خورشید وقت (امام امت) مانع این تاریکیها میشود. تمام مردم دیگر بیدار شدهاند و بخصوص جوانان ما که مانند علیاکبر(ع) ندای «انی لا اُبالی بالموت» را سر میدهند و به سوی جبهههای نبرد میروند. این جوانان و پیران ما هستند که مردم حتی خدا باید...
خاطراتی از شهید سعید شاهدی در گفتگو با خانواده شهید
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
«ما از مردم پنهان میکنیم که خانوادهی شهید هستیم تا جوردیگری به مانگاه نکنند!» این جملهی یک مادر شهید است و نشانهای تأسفبار از وضعیت قهرمانان ملی ما که یا جانشان را در راه اسلام و وطن گذاشتند، یا تکهای از وجودشان را! و حالا خانوادههای آنان علاوه بر داغ عزیز، باید بار گران این ناملایمات و برداشتهای اجتماعی را نیز به دوش بکشند. این نشانهها را میتوان در برخی صحبتهای مردم نیز دریافت؛ صحبتهایی از این دست که: «هرچه سهمیه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
«ما از مردم پنهان میکنیم که خانوادهی شهید هستیم تا جوردیگری به مانگاه نکنند!» این جملهی یک مادر شهید است و نشانهای تأسفبار از وضعیت قهرمانان ملی ما که یا جانشان را در راه اسلام و وطن گذاشتند، یا تکهای از وجودشان را! و حالا خانوادههای آنان علاوه بر داغ عزیز، باید بار گران این ناملایمات و برداشتهای اجتماعی را نیز به دوش بکشند. این نشانهها را میتوان در برخی صحبتهای مردم نیز دریافت؛ صحبتهایی از این دست که: «هرچه سهمیه...
سخنان شهید سرافراز در صبحگاه تاریخ 20/11/1364
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
صبحگاه روز 20/11/1364 آخرین صبحگاه مشترک دلاور مردان گردان کمیل با حضور سردار شهید علی اصغر سرافراز بود. عزیزانی که در آن صبحگاه حضور داشتند، از سخنان دلنشین و الهی او مرتبا" میگویند. هنوز در گوش آنان آوای ملکوتی او میپیچد که از بی وفایی دنیا و دل نبستن به آن میگفت. از رشادتهای امام حسین(ع) و خاندان پاک و یارانش یاد میکرد. او که خود همه تعلقات دنیوی را کنار گذاشته بود و عاشقانه به سوی معبود...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
صبحگاه روز 20/11/1364 آخرین صبحگاه مشترک دلاور مردان گردان کمیل با حضور سردار شهید علی اصغر سرافراز بود. عزیزانی که در آن صبحگاه حضور داشتند، از سخنان دلنشین و الهی او مرتبا" میگویند. هنوز در گوش آنان آوای ملکوتی او میپیچد که از بی وفایی دنیا و دل نبستن به آن میگفت. از رشادتهای امام حسین(ع) و خاندان پاک و یارانش یاد میکرد. او که خود همه تعلقات دنیوی را کنار گذاشته بود و عاشقانه به سوی معبود...
شهدا سال 59 -وصیتنامه شهید علی میرزازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
بسم الله الرحمن الرحیم و الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله فاولئک هم الفائزون. چونکه الان مزدوران عراقی به شهر ما حمله کردهاند، فرصت آنرا ندارم که وصیتنامه کاملی را بنویسم. پروردگارا! من، بنده علیل و عاجز توام، یک بنده گناهکار، از تو طلب آمرزش دارم. از تو میخواهم فقط هدایتم کنی، تا آنجا که رضای تو است. مادرم، خواهرانم، مرا ببخشید به دلیل آنچه که برای شما خلاف بود انجام دادهام. برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي ميرزازاده »
بسم الله الرحمن الرحیم و الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله فاولئک هم الفائزون. چونکه الان مزدوران عراقی به شهر ما حمله کردهاند، فرصت آنرا ندارم که وصیتنامه کاملی را بنویسم. پروردگارا! من، بنده علیل و عاجز توام، یک بنده گناهکار، از تو طلب آمرزش دارم. از تو میخواهم فقط هدایتم کنی، تا آنجا که رضای تو است. مادرم، خواهرانم، مرا ببخشید به دلیل آنچه که برای شما خلاف بود انجام دادهام. برای...
به یاد شهدای والفجر هشت و عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم همچو ابراهیم بهر نهضت اسلام خویش تا شود احکام قرآنی مقرر در جهان چون سرافراز دلاور ما زگردان کمیل همچوافسر شمع روشن در ره علموکمال بهر اجرای قوانین گرانمقدار تو چون معانی و نبیئی چون مبین اکبری هم صفایی ، احمد هم لاله گلگون بدن ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم ای خدا در راه تو هستی و فرزندو عیال زادگان پاک پیغمبر به قربانگاه تو پاک بازانی...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم همچو ابراهیم بهر نهضت اسلام خویش تا شود احکام قرآنی مقرر در جهان چون سرافراز دلاور ما زگردان کمیل همچوافسر شمع روشن در ره علموکمال بهر اجرای قوانین گرانمقدار تو چون معانی و نبیئی چون مبین اکبری هم صفایی ، احمد هم لاله گلگون بدن ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم ای خدا در راه تو هستی و فرزندو عیال زادگان پاک پیغمبر به قربانگاه تو پاک بازانی...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین استاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۶ صدای گریه حسین با آواز چلچلههای بهاری درآمیخت و فضای خانه کشاورزی زحمتکش و متدین در روستای قطرویه از توابع نیریز را طراوتی بهاری بخشید. عشق به حسین (ع) پدر زحمتکش را بر آن داشت تا نام نورسیده را «حسین» بنامد و او را قربانی راه خدا بهحساب آورد. پدر برای پرورش جسمی و تربیت وی با جدیت تلاش میکرد و با عرق جبین معاش زندگی را تأمین و در آسایش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۶ صدای گریه حسین با آواز چلچلههای بهاری درآمیخت و فضای خانه کشاورزی زحمتکش و متدین در روستای قطرویه از توابع نیریز را طراوتی بهاری بخشید. عشق به حسین (ع) پدر زحمتکش را بر آن داشت تا نام نورسیده را «حسین» بنامد و او را قربانی راه خدا بهحساب آورد. پدر برای پرورش جسمی و تربیت وی با جدیت تلاش میکرد و با عرق جبین معاش زندگی را تأمین و در آسایش...
به یاد شهید حاج مهرداد جلالی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
دررهقرآن فداشد ای عزیزان گوهری بود در راه خدا مقداد و سلمانی دگر نوجوان و با خدا اینگونه در راز ونیاز قامتش سرویکهآیدلاله نعمانبه سر سالکراهخداوعارفاهلکمالگشت دردانشگهصادق پذیرا بهر علم دید چون اسلام را اندر کف صدامیان بهرچشمکفرشدبستیرآن هم جانگزا درّ نابی بود در دریای عشق و معرفت بود اندرجبههچونمقدادوسلمــانمتقی باخروشوجوششمردانه اندرجبههها مرحبابراینجوانعارفپاکوشریف گرچهاندرراهدینهمچونبرادرشدشهیدخوانداندرمحضرپاک برادر درس عشق نازم آنعقلوکمالوحلموعرفانش بجان آفرینبرخونپاکشوآنهمهگرمیوعشق مرحبا بر مادر نیکو خصال و پاک او بنگرید ای مادران کار دلاور مــادرش ای جلالی ای...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
دررهقرآن فداشد ای عزیزان گوهری بود در راه خدا مقداد و سلمانی دگر نوجوان و با خدا اینگونه در راز ونیاز قامتش سرویکهآیدلاله نعمانبه سر سالکراهخداوعارفاهلکمالگشت دردانشگهصادق پذیرا بهر علم دید چون اسلام را اندر کف صدامیان بهرچشمکفرشدبستیرآن هم جانگزا درّ نابی بود در دریای عشق و معرفت بود اندرجبههچونمقدادوسلمــانمتقی باخروشوجوششمردانه اندرجبههها مرحبابراینجوانعارفپاکوشریف گرچهاندرراهدینهمچونبرادرشدشهیدخوانداندرمحضرپاک برادر درس عشق نازم آنعقلوکمالوحلموعرفانش بجان آفرینبرخونپاکشوآنهمهگرمیوعشق مرحبا بر مادر نیکو خصال و پاک او بنگرید ای مادران کار دلاور مــادرش ای جلالی ای...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید عبدالله علیزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۶/۶/۱ همراه با درخشندگی خورشید، رخ همچو ماهش در روستای مشکان نیریز درخشید و دنیایی از طراوت و شادابی را همراه آورد. از همان دوران کودکی طعم تلخ محرومیت را چشید و از کسب علم و دانش محروم شد. برای کمک به خانواده در تأمین معاش، همراه پدر به امور کشاورزی و دامداری پرداخت. برای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی برای اولین بار، ۱۳۶۴/۲/۱۴ به جبهه رفت و دومین نوبت ـ ۱۳۶۵/۷/۲۲ ـ از سوی سپاه پاسداران در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
۱۳۴۶/۶/۱ همراه با درخشندگی خورشید، رخ همچو ماهش در روستای مشکان نیریز درخشید و دنیایی از طراوت و شادابی را همراه آورد. از همان دوران کودکی طعم تلخ محرومیت را چشید و از کسب علم و دانش محروم شد. برای کمک به خانواده در تأمین معاش، همراه پدر به امور کشاورزی و دامداری پرداخت. برای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی برای اولین بار، ۱۳۶۴/۲/۱۴ به جبهه رفت و دومین نوبت ـ ۱۳۶۵/۷/۲۲ ـ از سوی سپاه پاسداران در...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -قدس
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
نام عرب که میشنوم، سخت می طپد این قلب دردمند نام عرب که میشنوم زار میزنم در سینه گوشهای به شب تار میزنم آخر کجاست آن عرب مرد آخر کجاست آنکه علی(ع) از تبارشان برخاست آنها مگر قیام محمد(ص) ندیدهاند آنها مگر زگلشن او گل نچیدهاند آنها مگر ز قدس نظر وا نمیکنند آنها چرا قدم بخاک فلسطین نمیزنند ای مردم عرب ای مردم دلیر عرب هان بپا، بپا برخیز، کو به مشت تو شمشیر؟ کو آن زره که پشت ندارد کو آن قبلهای که ز نامش پشت قبیلههای دگر میلرزید برخیز جان من به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
نام عرب که میشنوم، سخت می طپد این قلب دردمند نام عرب که میشنوم زار میزنم در سینه گوشهای به شب تار میزنم آخر کجاست آن عرب مرد آخر کجاست آنکه علی(ع) از تبارشان برخاست آنها مگر قیام محمد(ص) ندیدهاند آنها مگر زگلشن او گل نچیدهاند آنها مگر ز قدس نظر وا نمیکنند آنها چرا قدم بخاک فلسطین نمیزنند ای مردم عرب ای مردم دلیر عرب هان بپا، بپا برخیز، کو به مشت تو شمشیر؟ کو آن زره که پشت ندارد کو آن قبلهای که ز نامش پشت قبیلههای دگر میلرزید برخیز جان من به...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسین ایکاش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
آنگاهکه در پهندشت شلمچه میایستی و با دیده دل مینگری، شمعهایی را میبینی که در پای عشق قطرهقطره میشوند و بر تربت پاک شلمچه میافتند. ناگهان دلت میشکند و این بار قطرات اشک است که از گوشه چشم تو به یاد آنها دشت را سیراب میکند. «حسین» شمعی بود فروزان که برای ماندن انقلاب و آزادی، ۱۳۴۶/۷/۱۳ در روستای وزیره از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان وزیره به پایان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
آنگاهکه در پهندشت شلمچه میایستی و با دیده دل مینگری، شمعهایی را میبینی که در پای عشق قطرهقطره میشوند و بر تربت پاک شلمچه میافتند. ناگهان دلت میشکند و این بار قطرات اشک است که از گوشه چشم تو به یاد آنها دشت را سیراب میکند. «حسین» شمعی بود فروزان که برای ماندن انقلاب و آزادی، ۱۳۴۶/۷/۱۳ در روستای وزیره از توابع نیریز، میان خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان وزیره به پایان...